لا حول ولا قوة الا بالله
السلام علیک یابن فاطمـة سیدة نساء العالمین
سلام
شبی با درد سینه دلی خسته نفسی جا مانده
سینه ای تنگ آمدم
خسته از فصل های سرد آمدم
به گوشه ای از مدینه ؛ دل آشفته و غریبه آمدم !
دل تنگم ای مادر
آه دگر طاقت دل تنگم به تنگی کوچه های مدینه گشته چه کنم ...
مادر خسته از رسم زمانه ! نه چرا زمانه ؟از دست مردم! نه چرا مردم؟
خسته از رسم نوازش دل خسته ام !!!
که این چنین غریب نوازی می کند !
آخه چقدر غریبی ...
می بینی مادر خیلی آرام آرام با شتاب روز ها تموم میشه فصل ها به اتمام میرسه سال عوض میشه ...
یخ ها ذوب میشن برف آسمون ها بارون میشن
فصل اشک ،اشکها خشک میشن !!!
ولی چرا فصل غریبی ها کم نمیشه ؟!؟
چرا فصل غربت ها تموم نمیشه ؟!؟
می بینی مادر این رسم غریبی و غربت که تموم نمیشه ...
آه آه آه ....
...................
...................................
اللهم العن الجبت و الطاغوت
